کسی از جنگ با ایران استقبال نمی‌کند

به طور کلی، تأکید بر روابط مبتنی بر همکاری امنیتی و نظامی، چندان برای دولت‌ها و جوامعی که در جست وجوی مزیت صلحی هستند که از تحولات دیپلماتیک اخیر حاصل می شود، قانع کننده نخواهد بود.

به گزارش تحریریه، تحولات اخیری که پس از آشتی ایران - عربستان سعودی در منطقه خاورمیانه رخ داد، بخشی از یک روند فراگیرتر همگرایی در سراسر این منطقه است. این تحولات با فرایندهای کارساز دیگری پیوند می خورد که حول محور بهبود روابط در داخل جهان عرب و نیز میان اعراب منطقه و نیروهای اصلی غیر عرب – یعنی ترکیه و ایران – شکل می گیرد و در حال دگرگونی چهره خاورمیانه است.

این فرایند جمعی، برای بازیگران منطقه ای در خلیج فارس و شامات دستاوردهای آشکاری دارد؛ تلاش برای ایجاد یک همسایگی امن تر و باثبات تر بعنوان پیش شرط تمرکز دوباره بر نیازهای مدنی و اقتصادی داخلی. در مورد ایران هم، تنش زدایی و رفع نزاع، چه بسا که سرانجام این امکان را فراهم آورد که از تحریم های خردکننده اقتصادی بگریزد. برای چین و روسیه هم یک منطقه صلح آمیزتر که کمتر به چتر امنیتی آمریکا وابسته باشد، زمینه های کسب منافع اقتصادی و سیاسی را فراهم می آورد. چین، بویژه پیشرفت در عادی سازی سعودی – ایران را به عنوان تبلیغی برای راهبرد مرَّجح خود در حل و فصل منازعات از گذر گفت وگو می بیند که در مقابل راهبرد بازدارندگی و رویارویی قرار می گیرد که تصور می شود راهبرد مرجح آمریکاست.

وضعیت صحنه برای ایالات متحده و اسرائیل، پیچیده‌تر است. به طور اصولی، واشنگتن و تل‌آویو از هر گونه کاهش تنش‌های منطقه‌ای و چشم‌اندازهایی برای یک محیط پایدار، امن و آرام استقبال می‌کنند. علاوه بر این، توافقنامه های ابراهیم نیز – که با عادی سازی روابط اسرائیل با دولت‌های عربی کلیدی در خلیج فارس و شمال آفریقا، فرصت‌های تازه اقتصادی و سیاسی برای اسرائیل فراهم آورد – می‌تواند به‌عنوان بخشی از فرایند گسترده‌تر کاهش یا حذف منازعات منطقه‌ای و گسترش صلح منظور شود. همچنین، یک عربستان سعودی امن‌تر به سود منافع آمریکا و اسرائیل هم هست. سرانجام اینکه هرچه ایران آزادی عمل کمتری برای رفتارهای تهاجمی در منطقه داشته باشد، برای منطقه بهتر است – هنگامی که روابط بهتری میان تهران با همسایگانش برقرار شود، چه بسا که محدودیت بیشتری در بکارگیری نیابتی هایش علیه این کشورها داشته باشد.

با این حال، یک ریسک هم برای اولویت‌های سیاستی ایالات متحده و اسرائیل مطرح است. بطور مشخص، تلاش برای کاهش تنش‌های منطقه‌ای، که شامل کمک به ایران در کنار زدن رژیم تحریم‌های بین‌المللی هم می شود، فشار کنونی بر تهران برای مذاکره درباره مسائل نگران کننده، به ویژه برنامه هسته‌ای آن را کاهش می‌دهد. بنابراین، در حالی که امکان مشارکت عربستان سعودی و سایر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در عملیات نظامی علیه ایران – در صورت شکست گفت وگوهای هسته‌ای – کاهش یافته، نیاز به حفظ چنین گزینه ای هنوز زنده و موجه است.

واشنگتن و تل‌آویو باید با واقعیت‌های جدید منطقه سازگار شوند یعنی با آنچه دیوید ایگنیتیوس David Ignatius در واشنگتن پست از آن به عنوان "دوران رفع منازعه" یاد می کند. در حالی که باید فشار مداومی بر ایران بر سر برنامه هسته‌ای اش وجود داشته باشد، در منطقه از شعارهای پوچ درباره بکارگیری گزینه نظامی برای حل مسئله، چندان استقبال نخواهند شد. به طور کلی، تأکید بر روابط مبتنی بر همکاری امنیتی و نظامی، چندان برای دولت‌ها و جوامعی که در جست وجوی مزیت صلحی هستند که از تحولات دیپلماتیک اخیر حاصل می شود، قانع کننده نخواهد بود. به جای آن، واشنگتن و تل‌آویو باید به دنبال فرصت‌هایی برای تقویت روابط بر پایه آن پتانسیل های اقتصادی و اجتماعی نیرومندی باشند که همگرایی گسترده تر منطقه‌ای پدید می آورد. اجرای توافقات نشست نقب که درهم بافتگی منطقه‌ای، همکاری و توسعه را تشویق می‌کند، و از جمله ابتکاراتی که بتواند اقتصاد فلسطین را تقویت و کیفیت زندگی مردم آن را بهبود بخشد، یک نقطه شروع مناسب است. اینکه اجازه داده شود که همکاری های امنیتی رشد آرام خود را داشته باشد، از فشار بر دولت‌های منطقه برای واکنش علنی خواهد کاست.

همچنین باید یک فاکتور ریسک آفرین دیگر برای آمریکا و اسرائیل نیز مورد توجه و چاره جویی قرار گیرد: بحران عمیق داخلی اسرائیل این خطر فراینده را با خود دارد که روابط منطقه‌ای آمریکا پیچیده و دشوارتر شده و فرایند عادی‌سازی با اسرائیل هم متوقف – شاید هم معکوس – شود. این تصور که آنچه در صحنه منازعه اسرائیلی – فلسطینی رخ می دهد، چندان بااهمیت نیست و منطقه توجهی به فلسطینی‌ها نمی کند، یک تصور اشتباه است. با وجود نارضایتی‌هایی که از رهبری ناکارآمد فلسطین و ناتوانی اش در حل چالش‌های داخلی وجود دارد، چنانچه دولت اسرائیل همچنان رفاه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم فلسطین را تهدید کند، همه آن نارضایتی ها به سرعت محو خواهد شد. آمریکا و اسرائیل باید این چالش را صراحتا مورد بررسی قرار دهند.

در آینده بلافصل، واشنگتن و تل‌آویو باید به سرعت برای جلوگیری از فرسایش فرآیند عادی‌سازی اقدام کنند و اندیشه تازه‌ای را در طراحی یک معماری منطقه‌ای برای مدیریت تهدیدات امنیتی بکار گیرند و همزمان چشم‌انداز جامعتری را برای منطقه ای به پیش برند که به چالش‌های داخلی اش اولویت می‌دهد.

نویسندگان: گرالد فایر اشتاین Gerald M. Feierstein، عضو برجسته موسسه خاورمیانه (MEI) و مدیر برنامه امور شبه جزیره عربی آن و دکتر یوئل گوزانسکی Yoel Guzansky، محقق ارشد در موسسه مطالعات امنیت ملی (INSS) و محقق غیرمقیم در موسسه خاورمیانه که در زمینه سیاست و امنیت خلیج فارس تخصص دارد

منبع: موسسه خاورمیانه/ دیپلماسی ایرانی

پایان/

۱۰ آبان ۱۴۰۲ - ۱۶:۰۰
کد خبر: 27965

برچسب‌ها

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 8 + 6 =